یابن الحسن روحی فداک
روزی من آیا شود دستم به دامانت رسد ماه جمالت بردمد عالم ز ظلمت وارهد
متی ترانا و نراک یابن الحسن روحی فداک
افتاده ای بیحاصلم گمگشته ای پا در گلم درمانده از صد مشکلم از حد برون درد دلم
افتاده ام بر روی خاک یابن الحسن روحی فداک
تو دستگیر ماسوا یادت نجات از هر بلا بر خوان ما نان شما مهدی آل مصطفی
با عشق تو از غم چه باک یابن الحسن روحی فداک
یهدی الهی مِن هُداک روحی و رضوانی وِلاک امی ، ابی ، مالی فداک خیرالعواقب فی رضاک
من این لی خیر سواک یابن الحسن روحی فداک
محسن محمدی - فروردین 1387
ز دست رفته ام آقا چرا نمی آیی غریب و خسته ام آقا چرا نمی آیی
چو مرده ای که اگر دفن ناشود در خاک کریه و بو گرفته ام آقا چرا نمی آیی
دگر مجال نفس نیست زیر ستر حجاب به تو امید بسته ام آقا چرا نمی آیی
به اتهام جنون نقل مجلس مردم ز خلق خسته ام آقا چرا نمی آیی
امیر قافله سالکان در ره حق رهی نرفته ام آقا چرا نمی آیی
بیا و دست ذلیلم به دست عزت گیر ز دست رفته ام آقا چرا نمی آیی
محسن محمدی - فروردین 1387