سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از او پرسیدند بهترین شاعران کیست ؟ فرمود : ] شاعران در میدانى نتاخته‏اند که آن را نهایتى بود و خط پایانش شناخته شود ، و اگر در این باره داورى کردن باید پادشاه گمراه را این لقب شاید ( امرء القیس مقصود اوست . ) [نهج البلاغه]

محسن محمدی

معبودا گستاخم و ره گم کرده ، این بندة بی ادب کمترین را ادب کن  . ولی نه به احالة به عذاب آخرت ،که ناتوان ترین است . آیا رمضانگاه ، فرصتی برای ادبش نیست . ببین که چه آرام به برکت آرامش سحرگاهی به التماس ادب نشسته است . آخر این بندة بیچاره کمترین کیم که به راه چارهای عالم بالا بر او ترفند زنی  ، که ناقابل تر از آنم که مطرح به مکر تو درآیم . بنده ای که ذلیل و زمین خوردة مکر نفس  و شیطان و دنیا ست را ، چه به مکر و سیاست الهی . پس به مکرت مرا سیاست مکن که به نگاه دستگیری بیشتر محتاجم .

ظلمت شُرور شَراشِر وجودم را در نوردیده است  . ای تو که بهترینی و نه  از تو بهتری ،  و ای صمدی که نه از تو کاملتری ، هماره خیر از منبع ساری است و کمال از مصدر ،  پس برای التیام جراحات شرارتهای شیطان ، از کجا خیرخواه باشم جز از نزد یار دلخواه ، که تنها او دستگیر است و پناه . و از کجا دست لرزان و فقیر حاجتمندیم در قعر بحر عمیق دنیا به ریسمان نجاتی برسد ، که تنها نجات از تومیسور است و دستگیری از تو منظور . بدان سبب که رحمت همه جا گیرت از هیچ موجودی جدا نیست همة فاصله ها در تلاقی رشته های نجات تو هموار می شوند  و یاری دستیاران دست بکار  . آنجا که دستی به نیکی ، بستر رحمت می گشاید احسانش بی نیاز از یاری تو نیست  و آنجا که دستی به جرأت بی ادبی در محضر ، سد رحمتی کرده بیرون از سیطره و مملکت داری تو نیست . پس به التماس دستگیری ، نفس به نفس تو را میخوانم تا به گاهی که نفس زدن نتوانم .

تو را به تو شناختم که نیست غیر تو نمودی ، و بر خود راهنمائی و به خود داعی ، چون کجاست غیر تو ذی جودی .  و اگر تو نبودی نمی دانستم که ، که بودی زیرا تنها تو مُظهِر وجودی .

سپاس معبودی را که باهمه کندی و رخوتم گاه خواندن اجابتم می کند و شکر الهی را که با اینکه او مرا به قرض طالب شود بخیلم وخسیس ، لکن من که گدای در او شوم میدهدم  بی فهم و تشخیص .

و شکر خدائی را که هر گاه به نیاز میخواهمش بدون گفت به ناز می ستاندم  و بی واسطه گری دلاّلی  به خلوت او می خرامم به صد راز ، پس اوست که بر آورد ه می کندم هزاران خواست و نیاز .   

و سپاس معبودی را ، و چه خوب شد ، که مرا تنها به خودش امیدوار ساخت  که  اگر به غیر خود امید خواهم کرده بود ، او مرا خلف  وعده  می کرد  و در ذلّت خواهش تباهم  .  و شکر الهی را که چون مرا بشکوه و ذی تاج کرامت میخواست  ، مرا به خود  پشت گرم  و متوکل آراست و به خلقش موکول نکرد که در آن صورت خوار و پستم می کرد و از شأنم  می کاست .    

و سپاس خدایی راست که در عین بی نیازی از حقیری چون من ، دوستم می دارد ، چونان یاری که از عشقش مسرور است و شکر اورا ، که نسبت به بنده اش آنچنان صبور است که تو گویی ، هیچ نافرمانیم ندیده است ، همچنان عبدی که مغفور است  .  پس ،  پروردگار من ستودنی ترین در نزد من و بدین ستایشگری مستحق و مشهور است .

بارالها ، یافته ام که راههای به سمت تو گشوده است و چشمهای امید به رحمتت در اشک غنوده ، و برای آنان که فضل تو را آرزو می کنند  ، دراز دستی به احسان  و کرمت چه دلنواز است  ، و درهای دعا برای عربده کشانِ مستِ از دردِ  بی دردی  ، بسویت همیشه باز است .                                  

و نیک می دانم که تو نشسته ای تا دستگیران را دستگیری  ، و بیچارگان غمزده را درآغوش پذیری  که همانا بلوغ خاکساری به درگاه کَرَم باری تو ،  و آرامش رضایت به سرانجام نگاری تو ، بهترین جایگزین برای خساست تنگدستان ،  و عزتمندترین اظهار بی نیازی به انباشتة مال پرستان است .  

و سالک بسویت زود می رسد ، آخر تو نزدیکی و تا تو فاصله ای نیست چرا که اگر پرده پوشی اعمال سیاهی افزون  و بیراهه ساز نبود ، تواز خلق پوشیده نبودی وکسی  با غیرتودمساز نبود .

با عنایت به بی لیاقتی من که بخواهی به سخنانم گوش فرادهی و بدون اینکه مستوجب بخشش تو باشم تا بر گناهانم سرپوش قرار دهی ، تو را بهانه  فریاد خواهیم نمودم و دعایت را ابزار بی پناهیم ، هر چه باداباد ، با میل به خیل کرمت قصد تو کردم ،  و با نیاز به سوی تو، دل سرمست تو .   نه با آن لیاقت و شایستگی ، بلکه به سبب دلداشت به احسان و ، آرامش به راستی گفتمان و ، پناه و دلگرمی به یگانه باور داشت به ایمان به تو بود .  و باور راستین به اینکه ، تو مرا می شناسی که جز تو نیست مرا هیچ سازنده و ملیک ، چه ،  نه تنها معبودی غیر تو نیست ، بل تنهائی و بی شریک .   

بار الها ، تو خودت گفتی که سائل فضل رفیق اعلی باشید که همانا اوست که با شما مهربان و هم او شفیق بی همتاست ، در حالی که گفتار تو عین درستی  و وعده تو عین راستی است و کجا آقای من ، وصفی بر تو رانده اند که خود بر بندگان اصرار بر خواهش کنی  و از سویی منع بخشش . این در حالی است که تو همیشه با اعطای روزی بر درب خانة عائله و مردم ملکت منت گذاری و در میزنی و با رأفت و مهربانی دائما به آنها سر میزنی .

پروردگارا ، مرا از اوان کوچکی و حقارتم در دهش و روزیت پروراندی  و در اوان بزرگی سربلندی دادی و نامم را بر زبانها راندی ، پس ای آنکه مرا در دنیا به احسان و روزی و نعمتهایت حرم دادی و برای آخرت نیز قول و وعدة بخشش  و کرم دادی  ، ای آقای شناخته شده و مشهود   من ، تو راهنمای من به خودی ، عشق لابدی  و واسطة من به خود از هر غیر خودی ،  و من از دلیل خود چون تو راهنمای منی مطمئن  و رامم  و چون تو میپذیری  ، از شفیعم آرامم و دل خوش دارم  .

آقای من ، به زبانی تورا میخوانم که گناه لالش کرده ، خدای من ، با دلی مناجات می کنم که خطا هلاکش کرده ، خدای من ، تو را در وحشت وخواهان  ، امیدوار و ترسان    میخوانم . آقای من ، آنگاه که نظر بر گناهان می افکنم ، هراس از داغ دارم  و گاهی که چشم بر کرمت می دوزم طمع اشتیاق دارم . پس اگر درگذری بهترین مهربان عالمی و اگر در آتشم ببری نه ظالمی . 




محسن محمدی ::: سه شنبه 87/6/5::: ساعت 12:38 عصر

شوق  لقاء

یقینا مانند همیشه به شوق دیدار رسول خدا سر از پا نمی شناخت که به زیارتش نائل آمد و اینگونه گفت که : پس از اینکه اذن حضور به محضرنورانیش یافتم  ایشان را در حالی دیدم که ( بدون بستری نرم و تنها ) بر روی حصیری( خشک و زمخت  ) درخواب ( نازی ) بسر می بردند بگونه ای که رد حصیر بر پهلو و بدن مبارکشان ( نقش زهد و فقر ) زده بود ( چشمان مبارک گشودند و فضا را به کلام درر بار معطر نموده ) فرمودند آیا کسی هم با تو هست عرضه داشتم خیر یا رسول الله سپس ( افاضه ای فرمودند که جان به قالب من فشردند ) . اظهار داشتند خبری به تو بدهم و آن اینکه اجل من نزدیک است و شوقم برای لقاء خالق هستی و برادران پیامبر قبل از خودم به اوج رسیده است . سپس سخن ایراد داشتند که هیچ چیز در نزد من دوست داشتنی تر از مرگ نیست چرا که هیچ راحتی برای مؤمن جز در مردن وجود ندارد . ( به ناگاه ) دیدم حضرت ( منقلب شده و ) شروع به گریستن نمودند عرضه داشتم یا رسول الله علت گریه چیست فرمودند چگونه گریه نکنم و حال آنکه من به همه کس داناترم از آن چیزهائی هستم که بر سر امت من خواهد آمد درخواست کردم که ای رسول خدا ( لطفا بفرمائید که ) پس از شما چه بر سر امتتان خواهد آمد حضرت فرمودند هواهای گوناگون نفسانی و قطع رحم ( و بریدن از دوستان و اقوام و کسان نزدیک ) و حب مال و جاه ( و شخصیت ها و شئون کاذب اجتماعی ) و بروز بدعت ( و نوآوری ) در دین خدا
                                                                          ( مستدرک الوسائل جلد 12 صفحه 64 )

نکات :
-*- بالاترین مقام روحانی ، باطنی ، مذهبی ، سیاسی ، اجتماعی و حکومتی تا آخرین لحظه عمر شریف ، ساده زیستی و امرار معاش چونان اضعف مردمان جامعه را رها نکردند .
-*- اهل سر و راز بودند و هر سخنی را در هر محفلی نمی فرمودند .
-*- به آنچه که همگان از آن گریزان و فراری اند انس و محبت داشته و بدان اشتیاق می ورزیدند یعنی بر خلاف عوام ، راحتی را در مرگ     می دیدند چرا که مرگ یعنی به سرآمدن فراق و جدائی .
-*-
وجود رحمه للعالمین حضرتش ، تا چه اندازه برای امت جدا از رهبر دلسوزی داشته ، برای آنان گریه می کنند و به یاد آنان هستند .
-*- مشخص شدن درجه معصیت و نافرمانی 1- هوای نفس 2- قطع رحم 3- حب مال و جاه 4- بدعت در دین ، در میان سایر معاصی آنگونه که حضرت را برای امت به گریستن واداشته است .
و اوج شرمساری ، جدائی و تفاوت رِِه از کجا تا به کجائی ، بین رسول خدا و امت مرحومه اوست . پناه بر خدا .  




محسن محمدی ::: دوشنبه 87/6/4::: ساعت 7:36 صبح

 

جنگ جنگ تا پیروزی

یکـی از مشهورترین و به یادمانـدنی ترین شعارهای زمان هشت سال دفاع مقـدس شعار « جنـگ جنـگ تا پیروزی» بود . به بیان دیگر شاید بتوان گفت نیروی محرکه عملیاتهای افتخـار آفرین ، این شعار غرور آفرین بود که در نهایت پیروزی نصیب امت قهـرمان و آزاده شد . اما پس از اتمام افتخارآمیز جنگ مقدس ، نه تنها این شعار نمی بایست به دست فراموشی سپرده می شـد بلکه لزوم درک معنای واقعـی و باطنـی این حقیقت بیش از پیش الزامی می نمود . نیکوتـر آن است که این مهم را از زبان او که مفتخـر به صفت و ما ینطق عن الهوی ان هو الاّ وحی یوحی (1) بود بسط دهیم .

حضـرت امام صادق ( ع ) می فرماینـد انّ النّبی ( ص ) بعث بسریّة فلمّا رجعوا قال مرحباً بقومٍ قضوا الجهاد الأصغر و بقی علیهم الجهاد الأکبر قیل یا رسول الله و ما الجهاد الأکبر قال جهاد النّفس ( 2 ) ـ پیامبر اعظم سریه ای را بر پا داشت هنگامی که بازگشتند فرمودند آفرین بر گروهی که جهاد اصغر را به پایان رساندند و جهاد اکبر برای آنان ادامه دارد سؤال شد یا رسول الله جهاد اکبر کدام است فرمودند جهاد با نفس ـ نکته معتنا به آن است که جنگی که با تمام خصوصیات و مشقات خود ، آنهم در آن زمان تحقق یافته است از نظر حضرتش جهاد کوچکی است و جهاد بزرگتر جهادی است که بدون درگیریهای فیزیکی و نماد ظاهری و فارغ از تمام جلوه های دنیائی و آخرتی در درون و خلوت انسان تحقق می یابد .

این حدیث قویم یکی از کلیدی ترین و ریشه ای ترین احادیث اخلاقی است که نه تنها در حوزه علم اخلاق بلکه در حوزه سایر علوم از جمله عرفان عملی جایگاهی اساسی و اصولی برای خود یافته که به نوبه خود آغازی است برای سیر و سلوک عارفان و سالکان طریق الی الله . در اینجا جا دارد که به خاطره ای به یاد ماندنی و سازنده از مرحوم مغفور عارف مکتوم و ناشناخته عصر حاضر مرحوم شیخ محمود تحریری ( ره ) اشاره شود و آن اینکه این بزرگ از استاد خود ، مرحوم شاه آبادی ( ره ) نقل میکردند که فرموده بود « گویی بنده در این دنیا فقط یک وظیفه و کار دارد و آن جهاد با نفس است » . از این روست که پیروزی در این جنگ وقتی تحقق می یابد که انسان در این دنیا جایگاه والای خلیفه اللهی را کسب کرده و در آخرت به فوز عظیم و رضوان اکبر الهی نائل آید . با توجه به رو به اتمام بودن ماه شعبان المعظّم و تقارن هفته دفاع مقدس و یادمان جانفشانی های دلاور مردان عرصه ولایت و تقرب الی الله با ماه مبارک رمضان ، بر آنیم تا بیشتر در خصوص این روضه ریاضت و دیدنی های چشم پر کن آن مطالبی را عرضه داریم .

ریاضت در لغت به معنی رام کردن چهار پایان است و در علم اخلاق به معنی منع نفس حیوانی از انقیاد و مطاوعت قوه شهوانی و غضبی و آنچه که به آن دو تعلق دارد می باشد . تمامی دستورات تشریعی و دینی و اخلاقی بر گرفته از تعالیم الهی چنین سمت و سویی را دنبال می کند که نفس انسانی از تمایلات طبعی و مادی کناره گرفته و به حیطه نورانی قوه عاقله درآمده و عاقبت آن به جنت عدن منتهی شده و در آن مأوی گیرد . لذاست که قرآن مجید می فرماید و امّا من خاف مقام ربّه و نهی النّفس عن الهوی فانّ الجنّة هی المأوی ( 3 ) ـ و اما هرکس از مقام حضرت حق ترسید و نفس خود را از هوی دور داشت پس همانا بهشت برین جایگاه و مأوای اوست ـ  این نهی نفس یا به بیان دیگر این مجاهده فی سبیل الله از اصلی ترین وظایف بندگان خداست تا در اثر ممارست و تمرین و مجاهدت و سعی و تلاش کم کم بسوی الهی شدن پیش رفته ، جنبه های مادی را کنار زده و گام در پهنه روحانیات و دیدنی های نادیده گذاشته و به معنای واقعی سیر را آغاز نماید و موجبات تحقق وعده الهی به ملائکه را که فرمود انّی اعلم ما لا تعلمون ( 4 ) را آماده سازد و در واقع به هدف  از ریاضت دست یابد که عبارتند از :

 1 ـ رفع موانع از وصول به حق اعم از شواغل ظاهری و باطنی

2 ـ مطیع نمودن نفس حیوانی نسبت به عقل عملی در جهت طلب کمال

3 ـ ایجاد زمینه و استعداد و ملکه نمودن آن جهت قبول فیض حق تعالی تا رسیدن به کمال مطلوب

امام صادق ( ع) در لزوم این جهاد دائمی و لا محاله و اثرات و فوائد بی بدیل آن میفرمایند طوبی لعبد جاهد لله نفسه و هواه و من هزم جند هواه ظفر برضی الله تعالی و من جاوز عقله نفسه الأمّارة بالسّوء بالجهد و الإستکانة و الخضوع علی بساط خدمة الله فقد فاز فوزاً عظیماً و لا حجاب اظلم و اوحش بین العبد و بین الله تعالی من النّفس و الهوی و لیس قطعهما و لقتلهما سلاح و آلةُ مثل الإفتقار الی الله تعالی و الخشوع و الخضوع و الجوع و الظّمأ بالنّهار و السّهر باللّیل فان مات صاحبه مات شهیداً و ان عاش و استقام ادّاه عاقبته الی رضوان الله الأکبر ( 5 ) ـ خوشا به حال آن بنده ای که در راه خدا و به خاطر او با نفس و هوای خود مجاهده کند و  هر کس سپاهیان نفس ( و هوای خود ) را شکست دهد به پاداش رضایت الهی پیروز می شود و هر که عقلش ، با نیروی الهی تلاش و کوشش و ذلت و خواری و خضوع در برابر حضرت احدیّت در بستر تکلیف و کمر بستن به خدمت در بارگاه خداوند متعال ، بر نفس امر کننده به بدی او  تسلط یابد همانا به پیروزی بزرگی دست یافته است و هیچ پرده و حجاب بین خداوند و بنده او تاریک تر و دهشتناک تر از نفس و هوای نفس نیست و برای جنگیدن و ریشه کن کردن آن دو هیچ  سلاح و ابزاری مانند احساس فقر ( و احتیاج و نیازمندی ) به حضرت حق جلّ و علی و خشوع و فروتنی و گرسنگی و تشنگی در روز و شب زنده داری نیست . پس اگر عامل این مجاهده ( به هر علت و بهانه ای ) در این مسیر بمیرد در زمره شهداء محسوب می شود و اگر زنده ماند ( و در دنیا شاهد پیروزی خود باشد ) و پس از آن ( برای تثبیت این پیروزی تا نهایت ) از خود مقاومت نشان دهد نهایت کار خود را به ( بهشت ) رضوان بزرگ الهی رسانده ( و گره زده ) است .

بدون اینکه خواسته باشیم به شرح این روایت شریف بپردازیم صرفا به نتایجی چند از آن اشاره می کنیم که عبارتند از :

*-  اولین مرحله احساس بندگی و عبودیت خداست .

*-  خلوص نیت بایستی شاکله وجودی عمل را صبغه الهی دهد .

*- یکی از کمترین ( که در عین حال خود ، خیر کثیر است ) نتایج ظفرمندانه این جنگ دستیابی به جنّه اللقاء و بهشت رضوان الهی است .

*- از ابتدا تا انتهای این جنگ لزوما ، آن و کمتر از آنی ، نبایست از قصد تقرب و احساس بندگی و خلوص در نیت دست برداشت .

*- طرف مقاتل جنگ ، مانع اصلی قرب و وصل به خداست و شکست او ، یعنی حصول به همه اهداف از پیش تعیین شده .

*- کلیه سلاح ها و ابزارهای این جنگ از تحفه های بی بدیل و محصول ماه مبارک رمضان است .

*- شهادت در راه خداوند متعال در حقیقت امری کیفی است و نه کمی و ظاهری و فیزیکی که نکته بسیار قابل تأمّل و حائز اهمیتی در علم اخلاق و عرفان عملی می باشد . هر چند که شهادت در جنگهای ظاهری و در راه خداوند متعال که مستظهر به از خود گذشتگی آن هم از نوع گذشتن از جان و حیات دنیوی است خود اکثیری است که نصیب اوحدیّ از بندگان مخلص خداوند می شود .             

با توجه به توضیحات ارائه شده از میان فرائض و ریاضات شرعی و توفیقات الهی برای رسیدن به این امر عظیم ، روزه ماه مبارک رمضان بهترین عامل سازنده و مؤثر در تطهیر جسم و جان انسان می باشد که جلوه های زیبا و تأثیرات زودرس آن را ، نه در آخرت و نه پس از انجام و اتمام آن بلکه در حین تحقق این امر عبادی ، شکوفا می سازد . احصاء و برشماری و بسط این حالات و تحفات با برکت مکتسبه از روزه ماه صیام ، مجال و مقال دیگری را می طلبد که در جای خود پرداختن به آن از مغتنم ترین تحقیقات علمی دینی می باشد . بهترین درود و صلوات خداوند متعال بر روح مرحوم عارف کامل شیخ محمود تحریری ـ محسن محمدی ـ

 پاورقی ها :

(1)    سوره نجم آیات 3 و 4

(2)   اصول کافی جلد 5 صفحه 12

(3)  سوره نازعات آیات 40 و  41

(4)    سوره بقره آیه 30

(5)   مستدرک الوسائل جلد 12 صفحه 207




محسن محمدی ::: یکشنبه 87/5/27::: ساعت 12:30 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 4


بازدید دیروز: 2


کل بازدید :11181
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<