شوق لقاء
یقینا مانند همیشه به شوق دیدار رسول خدا سر از پا نمی شناخت که به زیارتش نائل آمد و اینگونه گفت که : پس از اینکه اذن حضور به محضرنورانیش یافتم ایشان را در حالی دیدم که ( بدون بستری نرم و تنها ) بر روی حصیری( خشک و زمخت ) درخواب ( نازی ) بسر می بردند بگونه ای که رد حصیر بر پهلو و بدن مبارکشان ( نقش زهد و فقر ) زده بود ( چشمان مبارک گشودند و فضا را به کلام درر بار معطر نموده ) فرمودند آیا کسی هم با تو هست عرضه داشتم خیر یا رسول الله سپس ( افاضه ای فرمودند که جان به قالب من فشردند ) . اظهار داشتند خبری به تو بدهم و آن اینکه اجل من نزدیک است و شوقم برای لقاء خالق هستی و برادران پیامبر قبل از خودم به اوج رسیده است . سپس سخن ایراد داشتند که هیچ چیز در نزد من دوست داشتنی تر از مرگ نیست چرا که هیچ راحتی برای مؤمن جز در مردن وجود ندارد . ( به ناگاه ) دیدم حضرت ( منقلب شده و ) شروع به گریستن نمودند عرضه داشتم یا رسول الله علت گریه چیست فرمودند چگونه گریه نکنم و حال آنکه من به همه کس داناترم از آن چیزهائی هستم که بر سر امت من خواهد آمد درخواست کردم که ای رسول خدا ( لطفا بفرمائید که ) پس از شما چه بر سر امتتان خواهد آمد حضرت فرمودند هواهای گوناگون نفسانی و قطع رحم ( و بریدن از دوستان و اقوام و کسان نزدیک ) و حب مال و جاه ( و شخصیت ها و شئون کاذب اجتماعی ) و بروز بدعت ( و نوآوری ) در دین خدا
( مستدرک الوسائل جلد 12 صفحه 64 )
نکات :
-*- بالاترین مقام روحانی ، باطنی ، مذهبی ، سیاسی ، اجتماعی و حکومتی تا آخرین لحظه عمر شریف ، ساده زیستی و امرار معاش چونان اضعف مردمان جامعه را رها نکردند .
-*- اهل سر و راز بودند و هر سخنی را در هر محفلی نمی فرمودند .
-*- به آنچه که همگان از آن گریزان و فراری اند انس و محبت داشته و بدان اشتیاق می ورزیدند یعنی بر خلاف عوام ، راحتی را در مرگ می دیدند چرا که مرگ یعنی به سرآمدن فراق و جدائی .
-*- وجود رحمه للعالمین حضرتش ، تا چه اندازه برای امت جدا از رهبر دلسوزی داشته ، برای آنان گریه می کنند و به یاد آنان هستند .
-*- مشخص شدن درجه معصیت و نافرمانی 1- هوای نفس 2- قطع رحم 3- حب مال و جاه 4- بدعت در دین ، در میان سایر معاصی آنگونه که حضرت را برای امت به گریستن واداشته است .
و اوج شرمساری ، جدائی و تفاوت رِِه از کجا تا به کجائی ، بین رسول خدا و امت مرحومه اوست . پناه بر خدا .